39 ماهگی یدونه
39 ماهگیت مبارک یدونه مامان یه شب در ادامه عید دیدنیمون رفتیم خونه ترمبم (ترنم) و تبسم و بعد همگی با هم رفتیم رستوران. توی این ماه یه مهمونی با دوستهای بابا داشتیم به مناسبت آمدن آرمین کوچولو به جمعمون. یه روز خوب با دوستت النا . بدجور با لباس پوشیدن و بستن مو و انتخاب لباست باهات کلنجار میرم موقع بیرون رفتن هر کاری میکنم موهات رو که به هیج وجه نمیبندی و با هیچ تل و سنجاق و کش سری هم راضی نمیشی لباس رو هم که تا اونجا که بشه دوست دارم هم نظر خودت هم باشه هم نظر من ولی آخر سر یه تیپ شنبه یکشنبه میزنی و میای بیرون. برنامه هر سه شنبه مون پارک و تفریح و گردشه غذای مو...
نویسنده :
آتنا مامانیه روشا یدونه
20:30